سوال درباره مرگ
مرکز آفرینشهای هنری معبر
مرکز آفرینشهای هنری معبر
جمعه 26 خرداد 1391برچسب:??? , ????? ???, :: 18:0 ::  نويسنده : معبری به سمت خدا

ما کی میمیریم؟؟؟

اومد پيشم حالش خيلي عجيب بود فهميدم با بقيه فرق ميکنه

گفت :حاج آقا يه سوال دارم که خيلي جوابش برام مهمه

گفتم :چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال ميشم بتونم کمکتون کنم

گفت: من رفتني ام!

گفتم: يعني چي؟

گفت: دارم ميميرم

گفتم: دکتر ديگه اي رفتی، خارج از کشور؟

گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاري نميشه کرد.

گفتم: خدا کريمه، انشاله که بهت سلامتي ميده

با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بميرم یعنی خدا کريم نيست؟

فهميدم آدم فهميده ايه و نميشه گول ماليد سرش

گفتم: راست ميگي، حالا سوالت چيه؟

گفت: من از وقتي فهميدم دارم ميميرم خيلي ناراحت شدم از خونه بيرون نميومدم

کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن

تا اينکه يه روز به خودم گفتم تا کي منتظر مرگ باشم

خلاصه يه روز صبح از خونه زدم بيرون مثل همه شروع به کار کردم

اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار اين حال منو کسي نداشت

خيلي مهربون شدم، ديگه رفتاراي غلط مردم خيلي اذيتم نميکرد

با خودم ميگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن

آخه من رفتني ام و اونا انگار موندنی

سرتونو درد نيارم من کار ميکردم اما حرص نداشتم

بين مردم بودم اما بهشون ظلم نميکردم و دوستشون داشتم

ماشين عروس که ميديدم از ته دل شاد ميشدم و دعا ميکردم

گدا که ميديدم از ته دل غصه ميخوردم و بدون اينکه حساب کتاب کنم کمک ميکردم

مثل پير مردا برای همه جوونا  آرزوي خوشبختي ميکردم

الغرض اينکه اين ماجرا منو آدم خوبي کرد و مهربون شدم

حالا سوالم اينه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آيا خدا اين خوب شدن منو قبول ميکنه؟

گفتم: بله، اونجور که میدونم و به نظرم ميرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزيزه

آرام آرام خدا حافظي کرد و تشکر، وقتی داشت ميرفت گفتم: راستي نگفتي چقدر وقت داري؟

گفت: معلوم نيست بين يک روز تا چند هزار روز!!!

يه چرتکه انداختم ديدم منم تقريبا همين قدرا وقت دارم. با تعجب گفتم: مگه بيماريت چيه؟

گفت: بيمار نيستم!

گفتم: پس چي؟

گفت: فهميدم مردنيم، رفتم دکتر گفتم: ميتونيد کاري کنيد که نميرم گفتن: نه گفتم: خارج چي؟ و باز گفتند : نه! خلاصه حاجي مارفتني هستيم وقتش فرقي داره مگه؟ باز خنديد و رفت و دل منو با خودش برد...

واقعا كي مي دونه تا كي هست؟!

بازي هاي زندگي رو نبايد خيلي جدي گرفت...

به نقل از وبلاگ هستیم تا پای جان



نظرات شما عزیزان:

zsh.ahoo
ساعت16:03---4 مرداد 1391
سلام وبلاگ زیبایی دارید . به تظرم قالبش رو تغییر بدین بهتره .و یا اینکه اگر توی این سایت نباشه قالب بهتری میتونید وبتونو انتقال بدین به سایت دیگه ای .....


مطلبتان هم خیلی خوب و آموزنده بود .


واقعا کی میدونه تا کی هست ..........


التماس دعا




zsh.ahoo
ساعت16:02---4 مرداد 1391
سلام وبلاگ زیبایی دارید . به تظرم قالبش رو تغییر بدین بهتره .و یا اینکه اگر توی این سایت نباشه قالب بهتری میتونید وبتونو انتقال بدین به سایت دیگه ای .....

مطلبتان هم خیلی خوب و آموزنده بود .

واقعا کی میدونه تا کی هست ..........

التماس دعا

سمت خدا: سلام دوست عزیز ازین که به وبلاگ خودتون سمت خدا سر زدین متشکرم چند وقتی هست که می خوام قالب وبلاگ رو عوض کنم و لی فرصت نمی کنم بهر حال متشکر


انسان
ساعت12:42---9 تير 1391
واقعا تکان دهنده بود. ممنونم.



مثل حدیثی از امیر المومنین که فرمودند: وقتی نماز می خونید طوری بخونید که فک کنید نماز اخرتونه. واقعا اگه از اعماق جان وقت کم رو تصور کنیم؛ گناه به حداقل می رسه


سمت خدا: متشکر از بابت حدیث


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

درباره سمت خدا

مرکز آفرینشهای هنری موسسه معبر ارائه مطالب دینی و انقلابی و مرتبط با شهدا در قالب هنر طراحی عکس و پوستر و .. ساخت مستند شهدا و ... طراحی نمایشگاه های مرتبط با شهدا و انقلاب اسلامی سازی نرم افزار ها ارتباط با مدیر ، انتقاد و پیشنهاد و سفارش طراحی در تلگرام @maabar1
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه
پيوندها

نويسندگان